آیا سفارشی بودن فیلمهای دینی در میزان استقبال مخاطبین تأثیر دارد؟ چرا فیلمسازها کمتر به سراغ موضوعات دینی میروند؟ در حاشیه برگزاری جشنواره فیلم کوتاه دینی رویش، فرصتی دست داد تا نظر برخی کارگردانان و تهیهکنندگان مطرح کشور را درباره این سؤالات جویا شویم:
سید رضا میرکریمی کارگردان مطرح کشور درباره تعریف سینمای دینی میگوید: نباید فراموش کنیم که به تعداد مخاطبینی که در معرض یک اثر هنری قرار میگیرند، تعریف مفهومی نسبت به آن اثر وجود دارد و هر کسی دریافت خودش را در سطح خودش در مواجهه با اثر هنری بهدست میآورد. به همین دلیل من فکر میکنم ما باید در هنر دینی قائل بهمراتب باشیم و آنرا در یک چارچوب مشخص که احیانا فقط به شرعیات میپردازد محدود و مطلق نکنیم و به میزان تأثیری که بر مخاطبین میگذارد توجه کنیم. از این جهت من فکر میکنم که کف و حداقل مطالبه ما از هنر دینی میتواند حساستر کردن مخاطب نسبت به دنیای پیرامونش باشد و از اینجا در واقع هنر دینی شروع میشود.
اما مجتبی راعی از زاویهای دیگر به این پرسش پاسخ میدهد: من معتقدم سینماگران ما باید سعی کنند فیلمهایی بسازند که جامعه از آنها سود ببرد. من نمیگویم باید فقط تعریف کنند تا جامعه از دیدن این فیلمها خوشحال شود که همهچیز درست است اما باید سینمایی داشته باشیم که مردم وقتی با خانوادههایشان به آنجا میروند، از دیدن فیلمی که میبینند، سود کنند. حالا ممکن است فقر را نشان بدهند، طوری نشان بدهند که مردم سود کنند. نه اینکه پس از دیدن فیلم با ناامیدی به خانههایشان بروند. به موضوع فساد هم اگر میخواهند اشاره کنند، بهگونهای به آن بپردازند که ما را آلوده فساد نکنند. طوری نمایش بدهند که ما از دیدن آن سود کنیم و تصمیم بگیریم اینجوری نباشیم. بنابراین اگر ساخت فیلمها با این نگاه باشد، من اسم آنرا سینمای دینی میگذارم.
از سوی دیگر همایون اسعدیان، عنوان سینمای دینی را بیمعنا دانسته و میگوید: من اساسا عنوان سینمای دینی را نمیفهمم همانطور که سینمای غیردینی را نمیفهمم. اکثر ژانرهای موجود، ژانر مقابل دارند. سینمای دینی در مقابل چه سینمایی قرار میگیرد. عنوان سینمای دینی در ادامه همان سینمای معناگرا در کشور ما بهوجود آمد که خود واژه معناگرا هم بیمعناست. این بحثها به جایی ختم میشود که به یک تعاریف سخت و پیچیده از سینمای دینی میرسیم که تحققش در فیلم کمی سخت و مشکل ساز است. هر ژانری مؤلفه دارد و مؤلفههای سینمای دینی برای همه متغیر است. پس نمیتوان برای سینمای دینی مؤلفه ساخت.
علاوه بر اینها منوچهر محمدی تهیهکننده سینما نیز، با قائل نبودن به اینگونه تقسیم بندی با عنوان سینمای دینی میگوید: من اساسا به اینگونه تقسیمبندیها قائل نیستم ولی اگر بپذیریم که سینما یک آینه تمام نمای زندگی اجتماعی هر ملتی که ریشه در باورها و فرهنگ و اعتقادات و رسوم خودش دارد و خودش را وامدار فرهنگ و تمدن میداند؛ بنابر این سراغ همه عرصههای فیلمسازی و ژانرها و سبکها، چه دینی و مضامین اجتماعی میشود رفت و درباره آنها فیلم ساخت. اما مهم این است که چگونه این فیلم را بسازیم که باور پذیرتر باشد؛ بنابراین الزامی نمیبینم که این نوع سینما را حتما سینمای دینی اطلاق کنیم.
همچنین محمدرضا شرفالدین، از سینماگران با بیان اینکه هنوز یک تعریف جدی از سینمای دینی نداریم، میگوید: درتعریف سینمای دینی هر کس از منظر خودش تعریفی ارائه میدهد. بهنظر من ما نباید بیاییم یک تعریف مطلقی از سینمای دینی ارائه بدهیم، چراکه در این صورت دین را بسیار محدود میکنیم، چون سینما بهعنوان یک ابزار آن قابلیت جامع و کامل را برای بیان موازین و حدود دینی ندارد. البته به یک سطحی از تعریف دین میتواند بپردازد و در بهترین صورت سینما میتواند یک گرتهبرداری از دین در بعضی از مسائل بکند.
موضوع دیگری که مورد پرسش قرار گرفت، بحث سفارشی بودن فیلمهای دینی بود، چراکه برخی کارشناسان معتقدند که بعضی فیلمهای دینی چون سفارشی هستند خوب ساخته نمیشوند و در نتیجه استقبال چندانی از آنها نمیشود؟
رضا میرکریمی در این رابطه میگوید: من قبول ندارم که سفارشی ساخته شدن فیلم میتواند بد باشد. به شرط اینکه سفارشدهنده ذهن فیلمساز را نبندد. یعنی در واقع سفارش فقط در حد یک موضوع باشد، نه اینکه تعریف از پیشساختهای را بخواهد القا بکند. اساسا خیلی از کارهای دنیا سفارشی هستند ولی موضوع صرفا سفارش داده میشود و فیلمساز با دنیا و نگاه خودش به آن موضوع میپردازد.
منوچهر محمدی نیز معتقد است: من این نظر را که سفارشی بودن به فیلم لطمه میزند بههیچوجه قبول ندارم. چرا که اگر اینجوری باشد معنایش این است که سینمای آمریکا سفارشیترین سینمای دنیاست. چون بسیاری از ارزشها و سبکهای زندگی آمریکایی را نهتنها سعی میکند نشان بدهد، بلکه سعی دارد به تمام دنیا تعمیم هم بدهد؛ برای اینکه آنها فیلمهای سفارشی را بهگونهای هنرمندانه تولید میکنند که طبیعتا فرهنگهای دیگر را تحتتأثیر خودش قرار میدهد و اتفاقا با استقبال هم مواجه میشوند.
اسعدیان هم گفت: اساسا هرچیزی که به شکل سفارش و دستور و آییننامه بخواهد باشد، معمولا پاسخ خوبی نخواهیم گرفت و قطعا با عدماستقبال روبهرو خواهد شد. من فکر میکنم شعائر دینی باید از دل کاری که تولید میشود بجوشد و فیلمسازها خودشان علاقهمند باشند که به ضرورت، اینها را به نمایش بگذارند.
همچنین موضوع دیگر مطرح شده این بود که برخی دیگر معتقدند، فیلمهایی که عنوان دینی دارند معمولا فروش خوبی ندارند؟ میرکریمی با رد این نظر میگوید: من این مسئله را قبول ندارم. اصلا هیچ موضوعی نیست که فروش خوبی نداشته باشد. حتما به آن درست پرداخته نشده است. هر موضوعی را میتوان جذاب مطرح کرد. بهگونهای که مخاطب جذب آن شده و علاقهمند بشود. البته من هم قبول دارم اگر شما یک نکته از پیش آماده شده برای مخاطب بچینید تا آنجا به نصیحتها و پندهای شما گوش کند و تفسیر شما را از دین بدون کم و کاست دریافت کند.معمولا آدمها دوست ندارند اینطوری مورد خطاب قرار بگیرند. اما اگر با احترام با مخاطب برخورد بشود و شما تجربه دینی و معنویتان را در یک فضای کاملا هنرمندانه و جذاب با مخاطب به مشارکت بگذارید؛ مخاطب در واقع از همراهی و مشارکت با شما از این تجربه احساس لذت میکند. بهنظرم این فرمولی نیست که بگوییم این موضوعات طرفدار دارد یا ندارد، بلکه به پرداختش بستگی دارد.
منوچهر محمدی هم میگوید: به هیچ وجه این نظر را قبول ندارم. اگر سینما به این شکل بود که تبدیل به یک قواعد و فرمولهای ریاضی میشد، بسیار کار آسانی بود. اما مسئله این است که به تعداد عدد آدمها و فیلمسازان و فیلمنامه نویسان و به عدد جوامع و به عدد موضوعات و قصهها، ما میتوانیم فیلمهای مختلفی داشته باشیم که هر کدام حال و هوای خودش را داشته باشد. مهم این است که شما بتوانید یک اثری را خوب و درست و هنرمندانه و بدون کم و کاست بسازید تا بتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند.